Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . (با هم) جور بودن
[فعل]
to match up
/mæʧ ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: matched up]
[گذشته: matched up]
[گذشته کامل: matched up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(با هم) جور بودن
یکسان بودن
مترادف و متضاد
agree
tally
1.The suspects' stories just don't match up.
1. داستانهای مظنونها اصلاً با هم جور نیستند.
2.Their accounts of what happened that evening don't match up.
2. روایت آنها از آنچه آن شب اتفاق افتاد با هم جور نیستند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
match point
match play
match plane
match moving
match game
match-up
matcha
matchboard
matchbook
matchbox
کلمات نزدیک
make it up to
lose out
lardass
kiss ass
kick-ass
measure out
measure up
give a rat's ass
mill around
mind out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان