1 . (با هم) جور بودن
[فعل]

to match up

/mæʧ ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: matched up] [گذشته: matched up] [گذشته کامل: matched up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (با هم) جور بودن یکسان بودن

مترادف و متضاد agree tally
  • 1.The suspects' stories just don't match up.
    1. داستان‌های مظنون‌ها اصلاً با هم جور نیستند.
  • 2.Their accounts of what happened that evening don't match up.
    2. روایت آنها از آنچه آن شب اتفاق افتاد با هم جور نیستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان