خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مکانیک
[اسم]
mechanic
/məˈkæn.ɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مکانیک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعمیرکار
سرویسکار
مکانیک
مکانیسین
مترادف و متضاد
technician
1.a car mechanic
1. یک مکانیک خودرو
2.a motor mechanic
2. یک مکانیک موتور
تصاویر
کلمات نزدیک
mecca
meaty
meatloaf
meatball
meat tenderizer
mechanical
mechanical engineer
mechanical pencil
mechanically
mechanics
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان