خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توری
2 . سوراخ
3 . دام
4 . در هم انداختن
[اسم]
mesh
/mˈɛʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توری
شبکه، حفاظ مشبک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توری فلزی
شبکه
2
سوراخ
روزنه
3
دام
مخمصه، گرفتاری، تور
[فعل]
to mesh
/mˈɛʃ/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
4
در هم انداختن
به هم وصل کردن، جا انداختن، گیر انداختن
تصاویر
کلمات نزدیک
mescaline
merry-go-round
merry christmas
merry
merriment
mesmerize
mesomorph
meson
mesopotamia
mesosphere
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان