Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گلیشده
2 . درگیر
[صفت]
mired
/ˈmaɪərd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گلیشده
گیرکرده در گل
2
درگیر
1.The country was mired in recession.
1. کشور درگیر رکود (اقتصادی) بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mire
mirasol
miranda rule
mirage
miraculously
mirepoix
miri
mirid
mirid bug
miridae
کلمات نزدیک
minx
minstrel
miniver
mini
mined
mirthful
mirthless
miry
misanthropic
misanthropist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان