خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بحثبرانگیز
2 . بیمورد
3 . مطرح کردن
[صفت]
moot
/mut/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more moot]
[حالت عالی: most moot]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بحثبرانگیز
قابلبحث
مترادف و متضاد
debatable
a moot point/question
یک نکته/پرسش بحثبرانگیز
Whether this should be enforced by law or not is a moot point.
این که قانون باید این کار را اجرا کند یا نه نکتهای بحثبرانگیز است.
2
بیمورد
نامربوط
1.He argued that the issue had become moot since the board had changed its policy.
1. او استدلال کرد از آنجا که هیئتمدیره خط مشیهایش را تغییر داده بود، این موضوع (دیگر) نامربوط بود.
[فعل]
to moot
/mut/
فعل گذرا
[گذشته: mooted]
[گذشته: mooted]
[گذشته کامل: mooted]
صرف فعل
3
مطرح کردن
عنوان کردن
formal
مترادف و متضاد
propose
put forward
1.The plan was first mooted at last week’s meeting.
1. (آن) برنامه اولین بار در جلسه هفته گذشته مطرح شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
moose
moorland
moorhen
moonstone
moonshine
mop
mop up
mopboard
moped
moquette
کلمات نزدیک
moose
moorland
moorings
mooring
moorhen
mop
mop up
mope
moped
moquette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان