1 . پاک کردن 2 . نابود کردن
[فعل]

to mop up

/ˈmɑːp ˈʌp/
فعل گذرا
[گذشته: mopped up] [گذشته: mopped up] [گذشته کامل: mopped up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پاک کردن

  • 1.He mopped up the spilt milk.
    1. او شیر ریخته‌شده را (با کهنه) پاک کرد.
  • 2.Mop the sauce up with this bread.
    2. سس را با این نان پاک کن.

2 نابود کردن از بین بردن

  • 1.The usual solution is to send in infantry to mop up any remaining opposition.
    1. راهکار معمول، اعزام کردن پیاده‌نظام برای از بین بردن باقی مخالفان است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان