خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاک کردن
2 . نابود کردن
[فعل]
to mop up
/ˈmɑːp ˈʌp/
فعل گذرا
[گذشته: mopped up]
[گذشته: mopped up]
[گذشته کامل: mopped up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاک کردن
1.He mopped up the spilt milk.
1. او شیر ریختهشده را (با کهنه) پاک کرد.
2.Mop the sauce up with this bread.
2. سس را با این نان پاک کن.
2
نابود کردن
از بین بردن
1.The usual solution is to send in infantry to mop up any remaining opposition.
1. راهکار معمول، اعزام کردن پیادهنظام برای از بین بردن باقی مخالفان است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mop
moot
moose
moorland
moorhen
mopboard
moped
moquette
moral
morally
کلمات نزدیک
mop
moot
moose
moorland
moorings
mope
moped
moquette
moraine
moral
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان