1 . تحمل چیزی را نداشتن
[عبارت]

more than one can take

/mɔr ðæn wʌn kæn teɪk/

1 تحمل چیزی را نداشتن تحمل چیزی از توان کسی خارج بودن

  • 1.I've heard enough of this horrid music. It's more than I can take.
    1. من دیگر به اندازه کافی به این موسیقی وحشتناک گوش دادم. دیگر تحملش را ندارم.
  • 2.This tragic news is more than I can take!
    2. این خبر تراژدی تحملش از توان من خارج است!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان