خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انگیزه
[اسم]
motivation
/ˌmoʊtəˈveɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انگیزه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انگیزه
1.He's a bright enough student - he just lacks motivation.
1. او دانش آموز خیلی بااستعدادی است - او فقط کمبود انگیزه دارد.
2.There seems to be a lack of motivation among the employees.
2. به نظر میرسد که کمبود انگیزه بین کارمندان وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
motivating
motivated
motivate
motionlessness
motionless
motive
motive for a crime
motley
motor
motor car
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان