خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جابهجا شدن
[فعل]
to move up
/muːv ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: moved up]
[گذشته: moved up]
[گذشته کامل: moved up]
صرف فعل
1
جابهجا شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بالا آمدن
مترادف و متضاد
move over
1.There's room for another one if you move up a bit.
1. جا برای یک نفر دیگر هست اگر کمی جابهجا شوید.
2.Would you move over so I can sit down?
2. ممکن است جابهجا شوی تا من هم بنشینم؟
تصاویر
کلمات نزدیک
move in together
move along
ride ass
pull out of ass
piece of ass
muck around
muddle up
mug up
narrow down
open onto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان