[فعل]

to muck around

/mʌk əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: mucked around] [گذشته: mucked around] [گذشته کامل: mucked around]

1 مسخره‌بازی درآوردن وقت تلف کردن، یللی‌تللی کردن

informal
مترادف و متضاد muck about
  • 1.I spent most of my time at school mucking around and getting into trouble.
    1. من بیشتر وقتم در مدرسه را صرف وقت تلف کردن و در دردسر افتادن کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان