Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . شهرداری
2 . شهر
[اسم]
municipality
/mjuːnˈɪsɪpˈælɪɾi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شهرداری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شهرداری
2
شهر
منطقه دارای شهرداری
تصاویر
کلمات نزدیک
municipal
mung bean
mundane
munchies
munch
munificence
munificent
munitions
munoz
mural
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان