1."Can I have another chocolate?" "No, you've had enough."
1.
«میشود یک شکلات دیگر بخورم؟» «نه، به اندازه کافی خوردی.»
2."Have you got any homework tonight?" "No."
2.
«آیا امشب تکلیف داری؟» «نه.»
3."You told me." "No, I didn't!"
3.
«تو به من گفتی.» «نه، من نگفتم!»
کاربرد حرف ندای no
معادل فارسی حرف ندای no "نه" یا "خیر" است. از این حرف ندا برای دادن پاسخی منفی به چیزی و یا نشان عدم رضایت در رابطه با عملی، استفاده میشود. در مواردی برای بیان تعجب در واکنش به حرف کسی نیز از این حرف ندا استفاده میشود. مثال:
"!You told me." "No, I didn't" ("تو به من گفتی." "نه، من نگفتم!")
‘!!I'm leaving!’ ‘No’ ("من دارم می روم!" "نه!!!!")
1.That's my kind of holiday - no telephone, no computer and no worries.
1.
این نوع تعطیلات مورد علاقه من است - بدون تلفن، بدون کامپیوتر و بدون نگرانی.
2.There are no pockets in these pants.
2.
هیچ جیبی روی این شلوار نیست [این شلوار جیب ندارد].
3.There's no butter left.
3.
هیچ کَرهای باقی نمانده است.
کاربرد صفت no به معنای هیج و بدون
"no" در این مفهوم اشاره دارد به عدم وجود چیزی یا کسی و یا مقداری. مثال:
".There are no pockets in these pants" (هیچ جیبی روی این شلوار نیست.)
".That's my kind of holiday - no telephone, no computer and no worries" (این نوع تعطیلات مورد علاقه من است - بدون تلفن، بدون کامپیوتر و بدون نگرانی.)
3
ممنوع
1.No fishing
1.
ماهیگیری ممنوع
2.No smoking
2.
سیگار کشیدن ممنوع
کاربرد تعیین کننده no به معنای ممنوع
no در این مفهوم در آگهیها و اعلامیهها برای بیان غیرقانونیبودن عملی بخصوص در جایی بخصوص و جلوگیری از انجام آن عمل، استفاده میشود. مثال:
"No fishing" (ماهیگیری ممنوع)
"No smoking" (سیگار کشیدن ممنوع)
4
[منفیساز قبل از اسم]
1.It was no easy matter.
1.
آن مسئله آسانی نبود.
2.She's no fool.
2.
او آدم احمقی نیست.
[اسم]
no
/noʊ/
قابل شمارش
5
نه
1.Can't you give me a straight yes or no?
1.
نمیتوانی به من یک جواب بله یا خیر رک و پوستکنده بدهی؟
2.When we took a vote there were nine yesses and three noes.