خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (با بینی یا دهان) چیزی را لمس کردن (بهنشانه محبت)
2 . لمیدن
[فعل]
to nuzzle
/ˈnʌzl/
فعل گذرا
[گذشته: nuzzled]
[گذشته: nuzzled]
[گذشته کامل: nuzzled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(با بینی یا دهان) چیزی را لمس کردن (بهنشانه محبت)
1.She nuzzled his ear.
1. او گوشش را با بینیاش لمس کرد.
2
لمیدن
1.The child nuzzled up against his mother.
1. بچه کنار مادرش لم داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
nutty flavor
nutty as a fruitcake
nutty
nutter
nutshell
nw
ny
nyc
nyctalopia
nylon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان