خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بقیه ماجرا طوری دست به دست هم داد
[عبارت]
one thing leads to another
/wʌn θɪŋ lidz tu əˈnʌðər/
1
بقیه ماجرا طوری دست به دست هم داد
اتفاقات جوری پشت سر هم رخ دادند
1.He offered me a ride home one night, and, well, one thing led to another and now we're married!
1. او یک شب پیشنهاد کرد که من را تا خانه برساند و راستش بقیه ماجرا طوری دست به دست هم داد که حالا با هم زن و شوهریم!
تصاویر
کلمات نزدیک
one or two
one of the signal lights is broken.
one of the back-up lights doesn't turn on.
one of a kind
one million
one thousand
one thousand five hundred
one thousandth
one way or another
one's bark is worse than one's bite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان