Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پس و پیش رفتن
[فعل]
to oscillate
/ˈɑsəˌleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: oscillated]
[گذشته: oscillated]
[گذشته کامل: oscillated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پس و پیش رفتن
حرکت آونگی کردن، نوسان کردن (فیزیک)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوسان داشتن
مترادف و متضاد
ove back and forth
sway
swing
1.he can't stay motionless, he must oscillate like a pendulum constantly.
1. او نمی تواند بی حرکت بماند، او باید دائما مثل آونگ پس و پیش برود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
oscheocoele
oscheocele
oscar wilde
oscar fingal o'flahertie wills wilde
oscar
oscillating multi-tool
oscillation
oscillator
oscillogram
oscillograph
کلمات نزدیک
oscar
osaka
os
orwellian
ortiz
oscillation
oscillator
oscilloscope
osmosis
osprey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان