خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیشازحد
[عبارت]
over the top
/ˈoʊvər ðə tɑp/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیشازحد
افراطی، اغراقآمیز
informal
مترادف و متضاد
ott
1.Her make-up was a bit over the top.
1. آرایش او کمی بیشازحد بود.
2.I thought the decorations were way over the top.
2. فکر کردم تزئینات زیادی افراطی بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
balancing act
bundle of nerves
give credit where credit is due
corridors of power
live on another planet
bolt from the blue
cloud on the horizon
damp squib
dead loss
hard nut
کلمات نزدیک
out of this world
out and about
overcooked
major in
order book
pentagonal
pinstriped
bye-bye
in relation to
let slip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان