خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیش از حد پختهشده
[صفت]
overcooked
/ˌoʊvərˈkʊkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more overcooked]
[حالت عالی: most overcooked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیش از حد پختهشده
1.The chicken was overcooked and dry.
1. مرغ بیش از حد پختهشده و خشک بود
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
spiced
sludgy
shimmering
ginormous
mega
undercooked
grated
looming
all-new
one-of-a-kind
کلمات نزدیک
major in
order book
throw doubt on
throw a punch
throw a party
out and about
out of this world
over the top
pentagonal
pinstriped
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان