خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بچه داری کردن
[اسم]
parenting
/ˈperəntɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بچه داری کردن
بچه بزرگ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بچهداری
1.good parenting
1. خوب بچه بزرگ کردن
2.parenting skills
2. مهارت های بچه داری
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
co-parent
box-cutter
go nowhere
failed
water park
room service
cabin crew
e-ticket
railroad crossing
mojito
کلمات نزدیک
parenthood
parenthetical
parenthesis
parentheses
parental controls
parents
parents-in-law
pariah
paris
parisa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان