خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چیز بیارزش
2 . آدم آشغال
[اسم]
piece of shit
/pˈiːs ʌv ʃˈɪt/
قابل شمارش
[جمع: pieces of shit]
1
چیز بیارزش
چیز آشغال، چیز بهدردنخور
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
piece of crap
1.Take this piece of shit back where you bought it and get your money back.
1. این چیز آشغال را بردار و به جایی که آن را خریدی ببر و پولت را پس بگیر.
2.This computer my brother gave me is a total piece of shit. It barely even runs!
2. این رایانهای که بردارم به من داده است، یک چیز کاملاً بهدردنخور است. حتی بهزور کار میکند!
3.What do I want this piece of shit for?
3. این چیز بیارزش را برای چی باید بخواهم؟
2
آدم آشغال
آدم عوضی
culturally sensitive
informal
offensive
مترادف و متضاد
piece of crap
1.Only a real piece of shit would use racist terms like that.
1. فقط یک آدم عوضی واقعی از عبارات نژادپرستانه مانند آن استفاده میکند.
2.You piece of shit! You take that back or I'll smash your face in!
2. ای آدم آشغال! آن حرف را پس بگیر یا میزنم له و لوردت میکنم!
تصاویر
کلمات نزدیک
know shit from shinola
a shitload of
get around to
tough shit
think shit doesn't stink
shit out of luck
shitstick
shitstorm
soft as shit
get on to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان