[اسم]

shitstorm

/ʃˈɪtstoːɹm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وضعیت نابسامان وضعیت اسفبار

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد shitshow
  • 1.The coup has created a shitstorm for everyone in that country.
    1. این کودتا وضعیت نابسامانی برای همه مردم آن کشور ایجاد کرده است.
  • 2.We couldn't get out of that shitstorm.
    2. نمی‌توانستیم از آن وضعیت اسفبار خارج شویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان