Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ستون
[اسم]
pillar
/ˈpɪlər/
قابل شمارش
1
ستون
عمود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جرز
رکن
ستون
عمود
1.Two white marble pillars stood on either side of the entrance.
1. دو ستون سفید مرمری در هر دو طرف ورودی قرار داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
pillaging
pillage
pill
pilgrimage
pilgrim
pillar box
pillion
pillory
pillow
pillow slip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان