خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیازمند (پول، زمان و...)
2 . فشردهشده
[صفت]
pressed
/pɹˈɛst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more pressed]
[حالت عالی: most pressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نیازمند (پول، زمان و...)
1.I'm really pressed for cash at the moment.
1. من واقعاً در حال حاضر نیازمند پول نقد هستم.
2
فشردهشده
پرسشده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فشرده
pictures made with pressed flowers
عکسهایی درست شده از گلهای فشردهشده
neatly pressed trousers
شلوار مرتب پرسشده
تصاویر
کلمات نزدیک
press-up
press the wrong key
press stud
press release
press officer
pressgang
pressing
pressing commitment
pressure
pressure cooker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان