خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فورا
[قید]
promptly
/ˈprɑmt.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فورا
سریعا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هر چه زودتر
بدون معطلی
مترادف و متضاد
punctually
quickly
1.answer me promptly!
1. سریعا به من جواب بده!
2.We have to go promptly if we want to catch that train.
2. اگر میخواهیم به آن قطار برسیم، باید فورا برویم .
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
promotion
promote
promontory
promise
prominently
prongbuck
pronghorn
pronghorn antelope
pronounce
pronunciation
کلمات نزدیک
prompting
prompter
prompt reply
prompt
promotional
promptness
promulgate
prone
prong
pronoun
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان