خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدرک قطعی
[اسم]
proof positive
/pɹˈuːf pˈɑːzɪtˌɪv/
غیرقابل شمارش
1
مدرک قطعی
مدرک مسلم
1.He still needs proof positive of her love.
1. او هنوز به مدرکی قطعی از عشق او نیاز دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
to one's taste
formalized
groaning
grizzle
gris-gris
grody
grog
grommet
grot
grounded
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان