1 . کسی را دست انداختن
[جمله]

pull one's leg

/pʊl wʌnz lɛg/

1 کسی را دست انداختن کسی را سر کار گذاشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: سر کار گذاشتن
مترادف و متضاد tease trick
  • 1.She said she found $1 million in the park, but I think she was just pulling my leg.
    1. او گفت که یک میلیون دلار در پارک پیدا کرده است، ولی فکر کنم فقط داشت من را دست می انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان