خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سهم خود را انجام دادن
[عبارت]
pull one's weight
/pʊl wʌnz weɪt/
1
سهم خود را انجام دادن
مثل بقیه کار کردن، به اندازه بقیه زحمت کشیدن
1.He accused me of not pulling my weight.
1. او من را متهم به این کرد که مثل بقیه کار نکردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pull one's leg
pull off
pull in
pull down
pull away
pull out
pull over
pull over. the front tire is flat.
pull over. we have a flat.
pull over. we're out of gas.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان