خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توقف کردن
2 . لاین عوض کردن
3 . ایستگاه را ترک کردن (قطار)
4 . اسلحه کشیدن
[فعل]
to pull out
/pʊl aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: pulled out]
[گذشته: pulled out]
[گذشته کامل: pulled out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
توقف کردن
متوقف شدن
1.Lack of funding leaves us with no choice but to pull out.
1. نبود سرمایه چارهای جز متوقف شدن به ما نمیدهد.
2.The project became so expensive that we had to pull out.
2. پروژه آنقدر پرهزینه شد که ما مجبور شدیم توقف کنیم.
2
لاین عوض کردن
شروع به حرکت کردن
1.A car suddenly pulled out in front of me.
1. یک اتومبیل ناگهان جلوی من لاین عوض کرد.
2.That car pulled out right in front of me.
2. ماشین دقیقاً جلوی من لاین عوض کرد.
3
ایستگاه را ترک کردن (قطار)
حرکت کردن
1.The train will pull out at exactly 6:30, so don't be late.
1. قطار دقیقاً ساعت 6:30 ایستگاه را ترک میکند، پس دیر نکن.
4
اسلحه کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هفتتیر کشیدن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pull weight
pull off
pull in
pull down
pull away
pull out all the stops
pull over
pull leg
pull together
pull up
کلمات نزدیک
pull one's weight
pull one's leg
pull off
pull in
pull down
pull over
pull over. the front tire is flat.
pull over. we have a flat.
pull over. we're out of gas.
pull round
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان