خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهبود یافتن
[فعل]
to pull through
/pʊl θru/
فعل ناگذر
[گذشته: pulled through]
[گذشته: pulled through]
[گذشته کامل: pulled through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهبود یافتن
پشت سر گذاشتن (بیماری)
مترادف و متضاد
recover
1.The car accident was very bad, and I don't think that the driver will pull through.
1. تصادف ماشین خیلی بد بود و فکر نمیکنم راننده ماشین بهبود پیدا کند.
2.The doctors think she will pull through.
2. دکترها فکر میکنند او بیماری را پشت سر خواهد گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
pull the wool over someone's eyes
pull the strings
pull the plug
pull the handbrake.
pull the cover over the car.
pull together
pull up
pull yourself together
pull-down menu
pull-out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان