خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصفیه کردن
[فعل]
to purify
/ˈpjʊrɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: purified]
[گذشته: purified]
[گذشته کامل: purified]
صرف فعل
1
تصفیه کردن
خالص کردن، پالایش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاکسازی کردن
پالودن
تصفیه کردن
1.One tablet will purify a litre of water
1. یک کپسول یک لیتر آب را تصفیه خواهد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
purified water
purified
purification
purge
purgatory
purim
purist
puritan
puritanical
puritanism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان