1 . تقریباً 2 . باخشونت
[قید]

roughly

/ˈrʌf.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تقریباً

معادل ها در دیکشنری فارسی: در حدود
مترادف و متضاد approximately exactly
  • 1.There has been an increase of roughly 2.25 million.
    1. افزایشی تقریباً 2.25 میلیونی وجود داشته‌است.

2 باخشونت محکم، به‌سختی

مترادف و متضاد gently
  • 1.He pushed me roughly.
    1. او باخشونت من را هل داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان