خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با کسی فرار کردن
2 . دزدیدن و فرار کردن
[فعل]
to run off with
/rʌn ˈɔf wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: ran off with]
[گذشته: ran off with]
[گذشته کامل: run off with]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با کسی فرار کردن
1.My wife has run off with another man.
1. زنم با یک مرد دیگر فرار کردهاست.
2
دزدیدن و فرار کردن
1.He ran off with $10,000 of the company's money.
1. او 10،000 دلار پول شرکت را دزدید و فرار کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
run off at the mouth
run off
run into
run in the family
run for
run on
run out
run out of time
run over
run scans for viruses and spyware
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان