خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دو
2 . جاری
[اسم]
running
/ˈrʌn.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دو
دویدن
مترادف و متضاد
jogging
sprinting
1.I go running three times a week.
1. من سه بار در هفته برای دو می روم. [به دویدن می روم.]
2.running shoes
2. کفش دو
[صفت]
running
/ˈrʌn.ɪŋ/
غیرقابل مقایسه
2
جاری
روان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاری
روان
تصاویر
کلمات نزدیک
runner-up
runner bean
runner
rung
rundown
running back
running battle
running commentary
running costs
running mate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان