خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبریزش بینی
[اسم]
runny nose
/ˈrʌni noʊz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آبریزش بینی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبریزش
1.I have a runny nose.
1. آبریزش بینی دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
by a long chalk
oh dear
ha ha
ouch
duh
door key
car key
estate agency
motor racing
cheers
کلمات نزدیک
runny
running water
running total
running time
running repairs
runs
runt
runway
rupee
rupture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان