خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملوان
[اسم]
sailor
/ˈseɪ.lər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ملوان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاشو
دریانورد
ناوی
ملوانی
ملوان
ملاح
مترادف و متضاد
seaman
1.Over 100 sailors took part in the race.
1. بیش از صد ملوان در این مسابقه شرکت کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sailing ship
sailing boat
sailing
sailboat
sailboard
sainfoin
saint
saint nick
saint vincent and the grenadines
saintly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان