[اسم]

sailing

/ˈseɪl.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قایق‌رانی (با قایق بادبانی) کشتیرانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: شراعی
  • 1.We're going sailing next weekend.
    1. ما آخر هفته بعد به قایقرانی می‌رویم.

2 سفر دریایی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان