خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمونه
2 . نمونه برداری کردن
[اسم]
sample
/ˈsæmpl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نمونه
الگو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اِشانتیون
نمونه
ماکت
مسطوره
مترادف و متضاد
example
model
prototype
specimen
1.a blood sample
1. نمونه خون
2.a free sample of chocolate
2. یک نمونه رایگان از شکلات
3.a random sample of voters
3. یک نمونه تصادفی از رایدهندگان
[فعل]
to sample
/ˈsæmpl/
فعل گذرا
[گذشته: sampled]
[گذشته: sampled]
[گذشته کامل: sampled]
صرف فعل
2
نمونه برداری کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نمونه گرفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
samphire
sampan
samovar
samosa
samoa
sampler
sampling
samuel
san diego
san francisco
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان