خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طرح
2 . دسیسه
3 . توطئه کردن
[اسم]
scheme
/skiːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
طرح
تدبیر، برنامه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دسیسه
مترادف و متضاد
plan
project
1.The yellow and white color scheme brightened up the kitchen.
1. طرح رنگ زرد و سفید آشپزخانه را روشن کرد.
fund-raising scheme
طرح جمعآوری پول [جذب سرمایه]
2
دسیسه
توطئه، نقشه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تدبیر
نقشه
مترادف و متضاد
conspiracy
intrigue
plot
1.Police discovered a scheme to steal paintings worth nearly a million dollars.
1. پلیس نقشه [دسیسه] دزدی نقاشیهایی به ارزش تقریبا یک میلیون دلار را کشف کرد.
[فعل]
to scheme
/skiːm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: schemed]
[گذشته: schemed]
[گذشته کامل: schemed]
صرف فعل
3
توطئه کردن
تبانی کردن، دسیسه چیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبانی کردن
دسیسه چیدن
نقشه کشیدن
مترادف و متضاد
plot
1.She felt that we were all scheming against her.
1. او احساس میکرد ما همگی داشتیم علیه او توطئه میکردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
schematic
schema
scheduled service
scheduled maintenance
scheduled flight
schemer
scherzo
schism
schist
schizophrenia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان