خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شامپو
2 . شامپو زدن
[اسم]
shampoo
/ʃæmˈpuː/
قابل شمارش
[جمع: shampoos]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شامپو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرشوی
شامپو
1.an anti-dandruff shampoo
1. شامپوی ضد شوره
[فعل]
to shampoo
/ʃæmˈpuː/
فعل گذرا
[گذشته: shampooed]
[گذشته: shampooed]
[گذشته کامل: shampooed]
صرف فعل
2
شامپو زدن
شامپو کردن
1.She showered and shampooed her hair.
1. او حمام کرد و موهایش را شامپو زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
shaming
shamelessly
shameless
shameful
shamefaced
shamrock
shamus
shandy
shane
shanghai
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان