Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کلانتر
[اسم]
sheriff
/ˈʃerɪf/
قابل شمارش
1
کلانتر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داروغه
کلانتر
1.He was sheriff of Polk County.
1. او کلانتر بخش "پولک" بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
sherbet
shepherd’s pie
shepherding
shepherd
shenanigans
sherlock
sherri
sherry
shetland pony
she’s from england.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان