1 . قاطی کردن 2 . به‌شدت ترسیدن
[عبارت]

shit a brick

/ʃˈɪt ɐ bɹˈɪk/

1 قاطی کردن عصبانی شدن، از کوره دررفتن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد lose one's shit lose one's temper
  • 1.I was so mad, I almost shit a brick!
    1. خیلی عصبانی بودم، نزدیک بود از کوره دربروم!
  • 2.If our boss finds out we did this and didn't tell him, he's gonna shit a brick.
    2. اگر رئیسمان بفهمد که این کار را کردیم و به او نگفتیم، قاطی خواهد کرد.

2 به‌شدت ترسیدن از ترس به خود ریدن، به‌شدت وحشت‌زده بودن

culturally sensitive informal
  • 1.My brother is so strong and scary-looking that people shit bricks when he threatens them.
    1. برادرم به‌قدری قوی و ترسناک به‌نظر می‌رسد که مردم از ترس به خودشان می‌رینند وقتی که او آن‌ها را تهدید می‌کند.
  • 2.Of course I shit a brick when I woke up to the sounds of an intruder in my house!
    2. البته که به خودم ریدم، وقتی که با صدای یک دزد در خانه‌ام بیدار شدم!
  • 3.Of course I was shitting bricks when I saw her dad.
    3. البته که به‌شدت وحشت‌زده بودم وقتی که پدر او را دیدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان