1 . شدیداً انتقاد کردن
[فعل]

to shit on

/ʃˈɪt ˈɑːn/
فعل گذرا
[گذشته: shitted on] [گذشته: shitted on] [گذشته کامل: shitted on]

1 شدیداً انتقاد کردن بدرفتاری کردن، (به چیزی/هیکل کسی) ریدن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد harshly criticize shit all over
to shit on someone/something
به چیزی/هیکل کسی ریدن/از چیزی شدیداً انتقاد کردن
  • 1. I know you're stressed about the wedding, but can you please stop shitting on me?
    1. می‌دانم که برای عروسی استرس داری، اما می‌شود لطفاً به هیکل من نرینی؟
  • 2. If she's just going to shit on my ideas like that, then I don't see any reason to participate any longer.
    2. اگر قرار است که او اینگونه شدیداً از ایده‌های من انتقاد کند، پس من دلیلی نمی‌بینم که بیشتر از این مشارکت کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان