خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقرهای
2 . نقره
[صفت]
silver
/ˈsɪl.vər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more silver]
[حالت عالی: most silver]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نقرهای
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقرهای
سیمین
1.My grandmother has silver hair.
1. مادربزرگم موهایی نقرهای رنگ دارد.
[اسم]
silver
/ˈsɪl.vər/
غیرقابل شمارش
2
نقره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نقره
سیم
1.We gave Alison and Tom a dish made of silver as a wedding present.
1. به "الیسون" و "تام"، یک ظرف نقره کادوی عروسی دادیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
silva
silt up
silt
silo
silly goose
silver anniversary
silver medal
silver nitrate
silver screen
silver surfer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان