خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مزهمزه کردن
2 . جرعه
[فعل]
to sip
/sɪp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: sipped]
[گذشته: sipped]
[گذشته کامل: sipped]
صرف فعل
1
مزهمزه کردن
جرعه جرعه نوشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مزمزه کردن
1.She sipped her champagne.
1. او شامپاینش را مزهمزه کرد.
[اسم]
sip
/sɪp/
قابل شمارش
2
جرعه
قلپ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جرعه
1.Can I have a sip of your lemonade?
1. میتوانم یک جرعه از لیموناد تو بخورم؟
تصاویر
کلمات نزدیک
sinusitis
sinus
sinuous
sinology
sinner
siphon
sir
siren
sirius
sirocco
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان