[اسم]

siren

/ˈsaɪrən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آژیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: آژیر
  • 1.A police car raced past with its siren wailing.
    1. یک خودروی پلیس در حال آژیر زدن با سرعت عبور کرد.

2 زن جذاب و فریبنده زن افسونگر، زن وسوسه‌انگیز و دردسرساز

معادل ها در دیکشنری فارسی: اغواگر
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان