Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خواهر شوهر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
sister-in-law
/ˈsɪstər-ɪn-lɔ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خواهر شوهر
خواهر زن، جاری، زن برادر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاری
خواهرزن
خواهرشوهر
زن برادر
مترادف و متضاد
brother-in-law
1.Her sister-in-law is mean.
1. خواهر شوهرش بدجنس است.
2.My sister-in-law is very jealous.
2. خواهر زنم خیلی حسود است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sister
sise
sis
sirup
sirocco
sit
sit-up
sit around
sit back
sit down
کلمات نزدیک
sister
sissy
sirocco
sirius
siren
sisterhood
sisterly
sit
sit back
sit by
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان