1 . ششم
[صفت]

sixth

/sɪksθ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ششم ششمین

معادل ها در دیکشنری فارسی: ششم
  • 1.I have to return my library books on the sixth of July.
    1. من باید کتاب‌های کتابخانه را تا ششم جولای برگردانم.
  • 2.Jesse came in sixth in the 100 meters.
    2. "جس" در (دوی) 100 متر ششم شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان