Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کج کردن
2 . کج شدن
3 . شیب
[فعل]
to slant
/slænt/
فعل گذرا
[گذشته: slanted]
[گذشته: slanted]
[گذشته کامل: slanted]
صرف فعل
1
کج کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کج کردن
1.Slant your skis a little more to the left.
1. چوب اسکی خود را کمی بیشتر به سمت چپ کج کنید.
2
کج شدن
کج بودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کج شدن
[اسم]
slant
/slænt/
قابل شمارش
3
شیب
سراشیبی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مورب
the slant of a roof
شیب بام
تصاویر
کلمات نزدیک
slangy
slanging match
slang
slanderous
slander
slanted
slanting
slap
slap in the face
slap-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان