خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سورتمه
2 . سورتمه راندن
[اسم]
sledge
/slɛʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سورتمه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سورتمه
[فعل]
to sledge
/slɛʤ/
فعل ناگذر
[گذشته: sledged]
[گذشته: sledged]
[گذشته کامل: sledged]
صرف فعل
2
سورتمه راندن
سورتمهسواری کردن
1.We were hoping we could go sledging.
1. امیدوار بودیم بتوانیم به سورتمهرانی برویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sledding
sled
sleazy
sleaze
slay
sledgehammer
sledging
sleek
sleek hair
sleep
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان