خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ستون فقرات
2 . عطف (کتاب)
3 . خار (خارپشت)
[اسم]
spine
/spaɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ستون فقرات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ستون فقرات
مترادف و متضاد
backbone
1.She injured her spine in a riding accident.
1. او در یک حادثه اسبسواری به ستون فقراتش آسیب زد.
2
عطف (کتاب)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عطف
3
خار (خارپشت)
1.Porcupines use their spines to protect themselves.
1. تشیها [خارپشتها] برای محافظت از خود از خارهایشان استفاده میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
spindly
spindle
spinal nerves
spinal cord
spinal column
spine-chiller
spine-chilling
spine-tingling
spinel
spineless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان