خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تف کردن
[فعل]
to spit out
/spˈɪt ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: spat out]
[گذشته: spat out]
[گذشته کامل: spat out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخ کردن
1.She took a mouthful of food and then suddenly spat it out.
1. او یک لقمه غذا در دهانش گذاشت و بعد ناگهان به بیرون تفش کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
southern african
southern africa
social networking site
highs and lows
tortellini
sugar-free
superfood
take a deep breath
take control
tallish
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان